می خوام برم بهشت ...
اول نوشت : این متنو قبلا ملیحه سادات گذاشته بود... اما چون خیلی قشنگه و دوسش دارم منم گذاشتمش...
برای دوستایی که شاید اینجا میان و وبلاگ ساعت یک و نیم آن روز نمی رن (حرفای باورنکردنی )
* * * * * * * *
به نظرم دل امام رضا(ع) هم برام تنگ شده بود! که اینقدر دلم می خواست برم حرم
پس پاشدم و مسواکی و وضویی و لباس تر و تمییزی به هر حال باید"خذوا زینتکم عند کلِّ مسجد1"
همینطور صبحونه نخورده زدم از خوابگاه بیرون، توی راه یه موقع احساس ضعف کردم دست کردم توی جیبم چندتا کشمش از لای درازای جیبم پیدا کردم که معلوم نبود از چند قرن پیش اونجا موندن به کشمشا نگاه کردم و با یه دنیا غم گفتم:"آه آه من قلَّه الزاد و طول الطریق2!!"
و به راهم ادامه دادم!!مسیر حرم هم که همه اش بازار و سرگرمی های دنیویه آدم تا بیاد برسه حرم می بینه کلّی مشغول این ها شده ولی من که میدونم"ما عندالله خیرٌمن اللهو و التجّاره3" پس به راحتی ازکنار همه ی این زخارف دنیوی می گذرم!!
از دور دیدم چند ثانیه بیشتر از چراغ قرمز نمونده اومدم بدوم که پشت چراغ نمونم یه دفعه یادم افتاد" تمشی علی الاستحیاء4" پس از خیر دویدن گذشتم!! و موندم پشت چراغ قرمز!
آدمک چراغ وقتی قرمز شد دیگه کلاه سرش نبود به نظرم رسید می خواد بگه هر کی دیر برسه سرش بی کلاه می مونه یا به قول معروف "السابقون السابقون اولئک المقربون5!!"
توی ورودی های حرم مثل همیشه بین خادما و خانوما دعوا بود!! وقتی از ورودی ها گذشتم گفتم اینجا مگه بهشت نیست چرا تو ورودی هاش این همه گیر میدن؟! که یاد این آیه افتادم"ام حسبتم ان تدخلوا الجنّه و لمّا یعلم الله الذین جهدوا منکم و یعلم الصّابرین6" همین طوری مفت، مفت کسی بهشت نمی ره که!!
سلام دادم، فضای حرم پر از صفای سلام ملائکه بود"سلام علیکم کتب ربکم علی نفسه الرحمه7"
هوای حرم خیلی خوب بود، بهشتیِ بهشتی"لا یرون فیها شمساً و لا زمهریراً8" یه نفس عمیق کشیدم و گفتم کاش منم تو حرم یه جایی داشتم
تو همین فکرا بودم که یادم اومد"المرء حیث یجعل نفسه9"
رفتم سمت آبخوری ها تا "بانیهٍ من فضهٍ و اکواب کانت قواریراً10"ی حرم جرعه ای کوثر بنوشم! هرچند اکوابش یه کم یه بار مصرفه ولی جنسش خدایی خوبه پس میشه زورکی گفت: قواریراً!!
نشستم یه گوشه حرم کنار امام رضا(ع) "فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر11"
ولدان های حرم (منظورم همین نوجوونای خدمات فرشه) هم مثل همیشه تند وتند دور زائرای بهشت می چرخیدند و خدمت رسانی می کردند"یطوف علیهم ولدان مخلدون12"
اقایون خادم هم پر طاووس به دست همون"غلمان لهم کانهم لؤلؤ مکنون13" میشن!!
گفتم اینجا واقعاً بهشته همه ی بساط بهشت اینجا پهنه؛
آقا جون چقدر قشنگه تو هم که رضایی،همون سایه ی رضوان که تو بهشت بالاترین نعمته"و رضوانٍ و جنّاتٍ لهم فیها نعیم مقیم14"
پ.ن : دل منم برا امام رضا علیه السلام تنگ شده قسمت شده زیارت ، دعاگوی همه هستم
دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟ مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟
اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم تو آبروی کسی را نمی بری آقا؟
1. سوره اعراف آیه 31
2. نهج البلاغه حکمت 74
3. سوره جمعه آیه 11 4. سوره قصص آیه 25 5. سوره واقعه آیه10 و 11 6. سوره ی آل عمران آیه 142 7. سوره انعام آیه 54 8. سوره انسان آیه 13 9. امام علی ع بحارالانوار ج78 ص93، ح104. 10. سوره انسان آیه 15 11. سوره قمر آیه 55 12. سوره واقعه آیه 17 13. سوره طور آیه 24 14. سوره توبه آیه 21