مهمان های کوچیک خدا
لبخندهایی از مهمان های کوچیک خدا
اول نوشت : دختر خانم نه سالش کامل شده میگن نمی تونه ضعیفه لاغره تحمل نداره ، روزه بگیره . امسال چنتا از بچه های من سال اولی بودن 9 سال
(محدثه و زهرا و زکیه و زینب و زهرا)
این دختر خانمای گل ماه رمضونی رو روزه گرفتن (همشو نه ولی 20 روز رو همشون گرفتن) ، کلاسم اومدن از حرف و بازی و جست و خیزم چیزی کم نذاشتن فقط من مونده بودم اینا چه جوری ضعیفن نمی تونن روزه بگیرن هر روز از من سرحالتر میومدن مسجد و کلاس
لبخند 1
مرضیه 7 سالشه سال اولیه که سحر پا میشد با مامانش میومد مسجد ، سحر روز اول اومده بود مسجد نماز جماعت ،
بعد نماز رو شو کرده این ور چه نماز صبح قشنگه نه !
(نیست دو رکعته زود تموم شد برا همین )
لبخند 2
هدا خانم سه سالشه سال اولیه ماه رمضون می تونست حرف بزنه / یه شب اوایل، افطار اومده بود خونمون رو سفره افطار زولبیا بامیه هم بود ، منم برداشتم یه بامیه دادم دستش بگیر عمه بخور ،
بامیه رو گرفت یه کم نگاش کرد بعد گذاشتش از اینا نمی خوام از تهدیکاش می خوام
لبخند 3
هدا خانم زنگ زده نصف شبی (دهم بود)، (با ذوق) عمه من دیشب نخوابیدم ،همش بیدار بودم اصلن نخوابیدم (بچمون دفه اول بود شب زنده داری رو درک می کرد) من خواب آلو :آفرین چکار کردی حالا
هدا : غذا درست کردیم .الان می خوایم نماز بخونیم بخوابیم
لبخند 4
زهرا 10 سالشه سال اولیه که روزه می گیره، روز 13 ماه رمضون قرار بود با بچه ها بریم برا مسابقه حفظ (1446) ، میگه من فردا روزه می گیرم
–چرا؟
زهرا : آخه زشته بپرسن کی روزه است من روزه نباشم
لبخند 5
شبا هیئت دعا افتتاح رو می خوندن با سخنرانی ، یه شب هدا خانم رو بردیم بعد دعا چایی آوردن میگم عمه چایی می خوای ؟
میگه : اذون دادن
لبخند 5
یکی از شبای آخری باز یا هدا رفتیم هیئت ، روحانیمون نبودن بعد دعا مراسم رو تموم کردن .میگم هداخانم پاشو بریم . میگه : نه هنو برقا رو خاموش نکردن گریه کنیم
دخترای گل روزه اولی نماز و روزه هاتون قبول عیدتون مبارک
آخرنوشت : خاطره است ببخشید اگه بد تعریف کردم ، برا یادگاری گذاشتم و تشکر از دخترای گل که ماه رمضونی گل کاشتن
عکس هدا خانمه
انتقادات پیشنهادات با روی باز پذیرفته می شود .