سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطر یاس

غریب مدینه

 

حضرت زهرا علیهاالسلام

 

زهراى من! این تازه ابتداى مصیبت ماست .

 

این من که سر تو را بر دامن گرفته ام، پس از تو جز بر بالش غم سر نخواهم گذاشت و جز نخل هاى کوفه همراز نخواهم یافت.

این حسن که سر بر سینه ى تو نهاده است و گریه جگر سوزش امان مرا بریده است روزى خون دل عمر خویش را

به واسطه ى زهر خیانت بر طشت غربت خواهد ریخت.

این حسین که ضجه هایش دل ملائکة الله را مى لرزاند و بعید نیست که هم الان قالب تهى کند و جان نازک خویش را به جان تو پیوند زند

روزى به جاى لبیک، چکاچک شمشیر خواهد شنید و به جاى متابعت، خنجر و نیزه و تیر خواهد دید. 

این زینب که هم اکنون بر پاى تو افتاده است و هر لحظه چون شمع، کوچک و کوچک تر مى شود، مگر نمى داند که باید

پروانه وش به پاى چند شمع بسوزد و دم برنیاورد؟

تو را به خداى فاطمه سوگند که برخیز و به ام کلثوم بگو که اگر جان مرا مى خواهد
لحظه اى از گریستن دست بدارد
که من نمى دانم غم تو جانسوزتر است یا گریه ى ام کلثوم؟

و نمى دانم دخترکى که در یک مصیبت فاطمى این چنین بی تاب است با آن مصیبت هاى عاشورایى چه مى کند؟

این نو گلان که اکنون این چنین جامه مى درند جز چند روز از فصل خزان عمر تو را درنیافته اند.
عمرى که تمامت آن جز یک فصل - فصل خزان-  نبوده است.
تو پیش از آن که به خانه ى من درآیى مادر پدر بوده اى و از آن پس شریک همه دردهاى من.
و مادرى در شرایطى که طفل اسلام، آماج تیرهاى جهل و شرک و کفر مى شود یعنى سپر شدن و دشنه هاى کینه و تیرهاى جهل و شمشیرهاى شرک را به جان خریدن.

_________________
اللهم عجل ثم عجل ثم عجل لولیک الفرج


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/1/23 ساعت 8:13 صبح توسط عطرِِ یاس | نظر