سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطر یاس

و کجاست مثل خدیجه

قلب پر مهر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ‏گاه نام خدیجه را از صفحه خویش پاک ‏نکرد و چراغ مهروى را تا آخر عمر فروزان نگاه‏داشت. او دوستداران خدیجه را دوست می ‏داشت.

عایشه می ‏گوید: روزى خواهر خدیجه خواست ‏خدمت پیامبر بیاید. تا رسول‏ خدا نام خدیجه را شنید، چشمانش برق‏ زد. گفتم: چقدر زیاد به فکرش هستى. پیرزنى بود که مُرد و خدا بهتر از آن را به تو رسانده ‏است.

پیامبر به شدت برآشفت و فرمود: والله بهتر ازخدیجه روزى من نشده ‏است. وقتى مردم مرا تکذیب کردند به من ایمان‏ آورد و زمانى که مردم از انفاق ثروت خویش خوددارى می ‏کردند مال خود را انفاق ‏کرد.

پیامبر چنان شخصیت‏ خدیجه را بزرگ می ‏شمرد که گفتارش دیگران را به شگفتى وامی ‏داشت.

عایشه می ‏گوید: به هیچ‏کس به اندازه خدیجه حسرت نبردم، به خاطر یاد کرد پیامبر از او.

رسول ‏خدا از خدیجه چنان یاد می ‏کرد که گویا جز او زنى در عالم نبود. هیچ‏گاه پیامبر از خانه بیرون نمی ‏رفت مگر اینکه خدیجه را می ستود.

پیامبر در سالگرد وفاتش اشک‏ ریخت و او را دعا کرد. او به زنانش می ‏فرمود: فکر نکنید مقامتان بالاتر ازاوست زمانى که کافر بودید، ایمان‏ آورد و مادر فرزندانم است.

آن بزرگوار روزى چهار خط بر زمین کشید و پرسید: می ‏دانید چیست؟ حاضران اظهار بی ‏اطلاعى کردند. حضرت فرمود: بافضیلت‏ ترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دخترخویلد ، فاطمه دخترمحمد(ص)، مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم همسر فرعون.

روزى به اصحاب فرمود: از مردان، تعداد بسیارى به کمال رسیدند و ازمیان زنان به کمال نرسیدند مگرمریم دختر عمران، آسیه دخترمزاحم زن فرعون، خدیجه دخترخویلد و فاطمه دخترمحمد.

سالها بعد وقتى خواستند خبرخواستگارى على(ع) از فاطمه(ع) را به اطلاعش رسانند، گروهى از زنان به نزدش آمده، گفتند: با پدر و مادرهایمان فدایت‏ شویم اى رسول‏ خدا، براى کارى جمع‏ شده ‏ایم که اگر خدیجه زنده ‏بود چشمش روشن می ‏شد. تا نام خدیجه برده‏ شد، پیامبر گریست. ام ‏سلمه پرسید براى چه می ‏گریید؟ فرمود:

«خدیجه و این مثل خدیجه صدقتنى حین یکذبنى الناس وایدتنى على دین الله واعانتى علیه بمالها ان الله عزوجل امرنى ان ابشر خدیجه بیت فى الجنة من قصر الزمرد لاصعب فیه ولانصب.»

خدیجه! و کجاست مثل خدیجه؟ زمانى که مردم تکذیبم کردند تصدیقم کرد. بردین خدا یاریم نمود. و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان ‏داد تا او را به قصرى زمردین بهشتى که سختى و محنت در آن نیست‏ بشارت‏ دهم.


+ نوشته شده در دوشنبه 91/5/9 ساعت 9:59 عصر توسط عطرِِ یاس | نظر


<      1   2